Five Feet Apart
معرفی کتاب پنج قدم فاصله
کتاب پنج قدم فاصله -که در ایران با نام ۵ فوت فاصله هم شناخته میشود- یک رمان عاشقانه برای نوجوانان نوشتهی ریچل لیپینکات براساس فیلمنامهای از میکی داتری و توبیاس ایاکونیس است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و در بین خوانندگان بزرگسال و نوجوان به محبوبیت و توجه زیادی دست یافت. داستان حول محور دو نوجوان به نامهای استلا گرانت و ویل نیومن میچرخد که هردو مبتلا به یک اختلال ژنتیکی به نام فیبروز کیستیک (CF) هستند که ریهها و سایر اندامها را تحت تاثیر قرار میدهد.
درباره و خلاصه داستان کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات
رمان پنج قدم فاصله از ریچل لیپینکات، میکی داتری و توبیاس ایاکونیس کتابی است درمورد عشق و مواجهه دو نوجوان مبتلا به فیبروز کیستیک با چالشهایی که در مسیر عشق برایشان رخ میدهد.
داستان حول محور دو نوجوان به نامهای استلا گرانت و ویل نیومن میچرخد که هر دو مبتلا به فیبروز کیستیک (CF) هستند. بیماران CF باید فاصله ایمن حداقل شش قدم از یکدیگر را حفظ کنند تا از عفونت متقاطع باکتریایی که میتواند وضعیت آنها را بدتر کند، جلوگیری کنند.
استلا یک نوجوان مسئولیتپذیر و منظم است که با پشتکار برنامه درمانی خود را دنبال میکند. او ویدیوهای یوتیوبی برای مستندسازی تجربیات خود با CF و الهام بخشیدن به دیگران ضبط و منتشر میکند. ویل، از سوی دیگر، سرکشتر است و نگاه بدبینانهای به زندگی دارد. او در یک آزمایش دارویی برای درمان جدید شرکت کرده است، اما وضعیت او رو به وخامت است. استلا و ویل در حین درمان در بیمارستان با هم ملاقات میکنند و بلافاصله به سمت یکدیگر کشیده میشوند. علیرغم کششی که نسبت به یکدیگر دارند، آنها باید به قانون فاصله گرفتن از هم پایبند باشند. همانطور که دوستی آنها عمیقتر می شود، با تضاد محدودیتهای ناشی از بیماری و تمایل به نزدیکتر شدن دستوپنجه نرم میکنند و برای غلبه بر آن قوانین را به چالش میکشند. آنها تصمیم میگیرند فاصله را به پنج قدم از هم کاهش دهند و با ریسکهای حسابشده لحظات صمیمانه را تجربه کنند.
کتاب پنج قدم فاصله راوی داستان تلخ و دلخراشی است که به موضوعات عشق، دوستی، فداکاری و شکنندگی زندگی میپردازد. این روایت بر اهمیت ارتباط، چه عاطفی و چه فیزیکی، و انعطافپذیری روح انسان در برابر ناملایمات تاکید میکند.
خرید و دانلود کتاب پنج قدم فاصله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر به خواندن کتابهای عاشقانه علاقهمندید این رمان به شما پیشنهاد میشود. همچنین اگر داستانهایی شما را جذب میکنند که در دل آنها وقایعی حقیقی مثل دستوپنجه نرم کردن با بیماریهای سخت رخ میدهد، از مطالعه این رمان لذت خواهید برد.
خلاصه کتاب پنج قدم فاصله
این اثر داستان دو بیمار جوان مبتلا به فیبروز کیستیک است که در جریان معالجه، عاشق هم میشوند، اما مشکلی وجود دارد. آنها نباید یکدیگر را لمس کنند چون یکی از آنها بیماری دیگری دارد که منتقل میشود. بیماری فیبروز کیستیک یک بیماری دستگاه تنفسی است که زمینهساز عفونتهای مختلف باکتریایی میشود.
استلا و ویل هر چندوقت یکبار باید برای چکاپ وضعیت ریههایشان در بیمارستان بستری شوند. یک روز استلا و رفتار گرم او با بیماران و مسئولان بیمارستان نظر ویل، بیمار پنج اتاق آنطرفتر را جلب میکند. ویل به دنبال استلا تا طبقه پنجم و بخش نوزادان میرود و آنجا چندکلمهای با هم حرف میزنند اما گفتوگویی نه چندان دلچسب.
استلا از زبان پرستار میشنود که ویل، علاوه بر داشتن فیبروز کیستیک دچار یک بیماری خطرناک دیگر هم هست و با وجود این بیماری، چند سال دیگر خواهد مرد. او به استلا توصیه میکند که فاصلهاش را با ویل حفظ کند چون در صورت گرفتن آن بیماری سرنوشت او هم مانند ویل خواهد شد؛ اما شرایط جور دیگری پیش میرود و آنها روز به روز بهم نزدیکتر میشوند.
«چشمانم را باز میکنم. به سقف خیره میشوم. همهچیز کمکم واضح میشود. درد عمل در تمام بدنم پخش شده. ویل. سعی میکنم به اطراف نگاه کنم؛ ولی خیلی ضعیفم. افرادی در اتاق هستند؛ ولی او را نمیبینم. سعی میکنم حرف بزنم؛ ولی بهخاطر دستگاه تنفس مصنوعی در دهانم نمیتوانم. چشمانم به صورت مادرم میافتند که بستهای در دست دارد.
«عزیزم…» صدایش آهسته در گوشم زمزمه میکند وبسته را بهسمت من میگیرد. «این برای توئه.» هدیه؟ عجیب است. سعی میکنم کادویش را پاره کنم؛ ولی بدنم خیلی ضعیف است. مادرم کمک میکند تا دفترچهٔ طراحی سیاهی را از داخلش بیرون بکشم. روی آن نوشته شده: «پنج قدم فاصله.» ازطرف ویل است.
برگههایش را سریع ورق میزنم و کارتون پشت کارتون داستانمان را تماشا میکنم. رنگهایش انگار با من حرف میزنند. من درحالیکه پاندایم را نگه داشتهام، هردوی ما که در دو طرف چوب بیلیارد ایستادهایم، ما درحالیکه در کف استخر شناوریم، میز شام چیدهشده در جشن تولدش، من درحالیکه روی برکهٔ یخی دور خودم میچرخم و میچرخم.
بعد در آخرین صفحه دونفرمان. در دستان کارتونی و کوچک من یک بالون است که بالایش پاره شده و از داخل آن صدها ستاره در سرتاسر صفحه و بهسمت ویل پخش شدهاند. او یک طومار و یک پَر بهدست دارد که روی آن نوشته شده: «لیست اصلی ویل.» و پایینش تنها یک مورد وجود دارد. «شمارهٔ ۱: تا ابد عاشق استلا بمان.»